دیر فهمیدم...
خیلی دیر....
"عزیزم"...
"گلم"...
"عشقم"...
تکیه کلامش بود....
خدا را دوست بدار...
حداقلش این است که یکی را دوست داری که روزی به او می رسی....
حواسم را هر کجا پرت می کنم باز کنار تو می افتد....
در نانوایی هم صف " یک دانه " ای ها جداست... از جذام هم بدتر است "تنهایی"...
تو آنجا....من اینجا....همه راست می گفتند ، توکجا من کجا....
وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ...
دیگه نمی تونن مثل قبل دوست باشن....
چون به قلب همدیگه زخم زدن...
نمی تونن دشمن همدیگه باشن...
چون زمانی عاشق بودن...
تنها می تونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن....
مگر چندبار به دنیا آمده ایم...
که اینهمه می میریم؟؟؟؟؟؟
دلم یک دنیا تنهایی می خواهد
با یک عالمه تو
وتمام گوشه کنارهای آغوشت...
دخترک برگشت
چه بزرگ شده بود
پرسیدم پس کبریتهایت کو؟
پوزخندی زد...
گونه اش آتش بود ، سرخ، زرد...
..............
گفتم می خواهم امشب با کبریتهای تو این سرزمین را به آتش بکشم
دخترک نگاهی انداخت ،تنم لرزید..
گفت : کبریتهایم را نخریدند
سالهاست تن می فروشم......
آدمی که منتظر است
هیچ نشانه ای ندارد
هیچ نشانه خاصی!!!
فقط با هر صدایی بر می گردد....
کاش می فهمیدی...
قهر می کنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی
بمان...
نه اینکه شانه بالا بیندازی
وآرام بگویی
هر طور راحتی...........
خسته ام از...تو نوشتن...
کمی از "خودم" می نویسم
این منم که
دوستت دارم
یادم باشد دیگر هرگز خاطره هایم را کند و کاو نکنم!
مثل آتش زیر خاکستر می ماند...
حساب از دستم در رفته...
چندمین بار است که با یاد نگاه آخرت آتش می گیرم....؟؟
یکم بیشتر هوای اینایی که مارو می خندونن داشته باشیم
اونا تو تنهایی هاشون بیشتر غصه می خورن
می دونی چی بیشتر از همه آدم و داغون می کنه؟!
اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی...
آخرش برگرده بگه
مگه من ازت خواستم.....
همه رابطه ها با جمله " تو با بقیه فرق داری " شروع می شه...
وبه جمله " تو هم مثل بقیه ای " ختم می شه....
نظرات شما عزیزان: